تاملاتی فلسفی در باب عشق “قسمت سوم”
تاملاتی فلسفی در باب عشق؛ حل معادله دو مجهولی عشق
ارتباط، شرط لازم رابطهی عاشقانه هست اما شرط کافی نیست و آنچه که منجر به عشق میشود، انتقال است نه ارتباط.
انتقال X (معشوق) از موضعی خنثی و بیتفاوت به موضعی سوگیرانه، رخنه کننده و شکاف دهنده.
این وجه انتقال هست که دوستی را از عشق متمایز میکند. در دوستی، دیگری یعنی x (با حرف کوچک) انتقالی که در وجود y (با حرف کوچک) پیدا میکند، انتقالی درگیرانه، شکاف دهنده و متلاشی کننده در درون y نیست و برای همین است که در دوستی، دیگری یعنی x با بزرگ دیگری در عشق یعنی X متفاوت است.
این X (معشوق) به دلیل انتقالی که در درون y (عاشق) پیدا کرده به جایگاه خاصی در دریافت ناخودآگاه y دست پیدا میکند و عشق مانند رویا، ناخودآگاه را بیرون میریزد و به معرفت y نسبت به ابعاد وجودیاش غنا میبخشد.
X به دلیل همین جایگاهی که درونش ایستاده، درگیریای را درون او ایجاد میکند که به رنج و درد او منجر میشود و همین رنجی که در تقابل با X در درون y پیدا میشود، معنای عشق را متبلور میکند و لذتی وافر از این رنج، نصیبش میشود و عشق در همین رنجوری، بُرٌندگی، شکاف و ویرانیای که X درون y ایجاد میکند، معنا میشود و همین رخداد نیز دو طرفه میتواند شکل بگیرد و y (عاشق) نیز به Y (معشوق)ی برای X تبدیل شود تا امر عشق به دیالکتیک عاشقی مبدل گردد.
این انتقال معلول سه علت متفاوت اما در همتنیده میتواند باشد یعنی عاشقی از این سهتا به وجود میآید: ۱) جذابیت جنسی، ۲) تعلق خاطر و وابستگی، ۳) ارزشهای درونی-انسانی طرف مقابل.
پس رابطهای که یکی از اینها داخلش نباشد شامل عشق نمیشود و به همین خاطر دوستی دو زن یا دو مرد غیر همجنسگرا هر چقدر هم شدید باشد را نمیتوان عشق خواند.
وجه انتقال مولود فرایند ارتباط هست و خودش یکدفعه و بدون هیچ پیشزمینهی ارتباطیای به وجود نمیآید، حالا این ارتباط ممکن است درجات مختلفی داشته باشد، از یک دیدار یکطرفه یا آشنایی ساده تا دوستیهای بزرگتر.
تفاوت عشق و دوستی هم در همین هست، دوستی مولود رابطه دو طرفه هست و نمیتواند یکی دوست باشد و دیگری نباشد اما در امر عاشقی، ارتباط یکطرفه برای صدق لفظ «عشق» کافیست.