تاب آوری در مددکاری اجتماعی و خدمات دهی به افراد دارای معلولیت
دیدگاه های توانمندسازی، نقاط قوت و تاب آوری چگونه به مددکاری اجتماعی برای نزدیک شدن هرچه بیشتر به حوزه توانبخشی کمک نموده اند؟
مددکاری اجتماعی و معنای معلولیت
تاب آوری در مددکاری اجتماعی و خدمات دهی به افراد دارای معلولیت
پارادایم پزشکی که ناتوانی را به عنوان یک محدودیت عملکردی و همچنین یک «مشکل»، «آسیب شناسی»، «ناکارکردی» یا «انحراف» فردی می بیند، دیدگاه غالب درباره ناتوانی در مددکاری اجتماعی و خدمات اجتماعی بوده است (برزوزی، ۱۹۹۷؛ فینکلشتاین، ۱۹۹۱). به گفته اولیور (۱۹۹۶)
مُدل فردی/پزشکی، «مشکل» ناتوانی را در درون فرد قرار میدهد و فرض میکند که محدودیتهای عملکردی یا زیانهای روانی ناگزیر از کمبود فرد است. تئوری تراژدی شخصی ناتوانی، که معتقد است معلول بودن یک آسیب طبیعی است که افراد آسیب دیده هنگام قرار گرفتن در موقعیت های اجتماعی رقابتی تجربه می کنند، نام دیگری برای این دیدگاه است. چارچوب تراژدی پزشکی یا شخصی فرض میکند که فرد ناتوان دارای کمبودهایی است و به درمان پزشکی نیاز دارد، نه اینکه ناتوانی را بهعنوان ارتباط نزدیک با محیط اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بداند (کوین، ۱۹۹۵ ب).
موضوع غم، فقدان و سوگواری مربوط به معلولیت جسمی و ذهنی نیز در مددکاری اجتماعی پوشش داده شده است. افراد دارای معلولیت اغلب به عنوان افرادی رنجدیده به تصویر کشیده میشوند که هم برای خود و هم برای خانوادهشان دچار تحولات و بحرانهای دردناکی میشوند. نتایج مورد نظر مداخله مددکاری اجتماعی شامل تشخیص، پذیرش و کنار آمدن با این اختلال است (مانند هارتمن، مکینتاش، و انگلهارد، ۱۹۸۳؛ کراوس، ۱۹۸۸؛ پری، ۱۹۸۰).
معلولیت در مددکاری اجتماعی از زاویه اکولوژیکی یا روانی اجتماعی نیز مورد بحث قرار گرفته است. به عنوان مثال، مک کلپرانگ و هپورث (۱۹۸۷) بر اهمیت ترکیب متغیرهای اجتماعی مانند ننگ، معماری و آگاهی از یک چارچوب اجتماعیِ ایجاد شده توسط افراد توانمند در دیدگاه پزشکیِ ناتوانی تأکید کردند. بر اساس این نظریه، تعاملات بین افراد و محیط آنها، بر خلاف فرآیندهای درونیِ درون فرد، میزان ناتوانی را تعیین می کند. در واقع، مددکاران اجتماعی بر ارزش نهادن اجتماعی و ایجاد تسهیلات برای افراد دارای معلولیت تاکید کرده اند. با این وجود، آنها عمدتاً از مشارکت فعال در جنبش های حقوق معلولان که توسط افراد دارای معلولیت و حامیان آنها آغاز شده است، خودداری کرده اند.
مددکاری اجتماعی در دهههای اخیر تغییر کرده است تا بر دیدگاههای مربوط به توانمندسازی، نقاط قوت و تاب آوری تأکید کند (بوراک ویس، ۱۹۹۱؛ سلیبی، ۱۹۹۷).
مددکاری اجتماعی چارچوب توانمندسازی را که به افزایش نفوذ اجتماعی، اقتصادی و سیاسی گروههای محروم نسبت به بخشهای ممتاز جامعه مربوط میشود، با تکیه بر کار سولومون (۱۹۷۶) در بر میگیرد. (هان، ۲۰۰۵).
چشم انداز توانمندسازی مددکاران اجتماعی را در سال های اخیر تشویق به همکاری با گروه های تحت ستم مانند رنگین پوستان و افراد فقیر کرده است (مه، ۲۰۰۵).
با این حال، تمرین مددکاری اجتماعی با افراد دارای معلولیت، که بیشتر از سایر جمعیتهای آسیبپذیر تحتتأثیر مُدل پزشکی مرسوم قرار میگیرند، به شدت تحت تأثیر این نظریه قرار نگرفته است (فلسک، ۱۹۹۴؛ لینتون، ۱۹۹۸؛ موریس، ۱۹۹۱؛ موکسلی، ۱۹۹۲؛ زولا، ۱۹۸۹). ).
اگرچه مطالعات (گیلام، ۱۹۹۸؛ هیراناندانی، ۱۹۹۹) حاکی از آن است که توانمندسازی گروههای محروم ممکن است در فضای سیاسی- اجتماعی هژمونیک با روابط انحرافی قدرت نسبتاً زودگذر باشد، توانمندسازی تمایل دارد حول ابتکارات گذرا باشد که تصور میشود نتایج دائمی دارند.
بر اساس دیدگاه نقاط قوت، همه افراد و جوامع دارای نقاط قوتی مانند استعدادها، ظرفیت ها، دانش و منابع هستند. بر اساس دیدگاه نقاط قوت، داشتن یک معلولیت می تواند هم منبع محدودیت و هم فرصتی برای رشد باشد. به همین دلیل، هدف تمرین با افراد دارای معلولیت در نظر گرفتن استعدادهای آنها به جای محدودیت های آنها در طراحی، ارائه و ارزیابی خدمات است (راسکی، ۲۰۰۵).
با وجود نادیده گرفتن های بسیار از حقوق افراد دارای معلولیت، مفهوم تابآوری ویژگیهای ذاتی افراد و خانوادههایی را تأیید میکند که در محیطهای شخصی، اجتماعی و محیطی خود بر موانع غلبه کردهاند (برنارد، ۱۹۹۱).
خطر رویکرد تاب آوری این است که کسانی که بر نقص خود “غلبه می کنند” به عنوان “قهرمانان معلول” در نظر گرفته می شوند.
این ایده که هر کسی میتواند بر یک ناتوانی “غلبه کند” و دستاوردهای خارقالعادهای داشته باشد، ممکن است توسط قهرمانان معلول تداوم یابد، که هنوز هم میتوانند برای افراد توانمند، آرامشبخش و برای افراد دارای معلولیت الهامبخش باشند.
وندل (۱۹۹۷) مشاهده کرد که اکثر قهرمانان معلول دارای امتیازات اجتماعی، اقتصادی و جسمی فوق العاده ای هستند که سایرین در اکثریت از جامعه افراد دارای معلولیت فاقد آن هستند. ایده قهرمان، ناتوان قوی ایده آلی را ایجاد می کند که اکثر افراد ناتوان نمی توانند آن را برآورده کنند و حس «دیگری» آنها را در این فرآیند افزایش می دهد.
هیچ دیدگاه مددکاری اجتماعی تا به امروز پتانسیل دگرگونی برای تغییر ایده های اجتماعی و فردی در مورد معلولیت را نداشته است، علیرغم این واقعیت که دیدگاه های توانمندسازی، نقاط قوت و تاب آوری به حوزه مددکاری اجتماعی کمک کرده است تا به این حوزه نزدیک شود.