آیا عقیم سازی کارتن خوابها با اصول و مداخلات مددکاری اجتماعی همخوانی دارد؟
از نظر قانون کارتن خوابی جُرم محسوب نمیشود چون تکالیف دولت هاست که باید در خصوص تأمین امنیت و بهداشت و فرهنگ افراد جامعه اقدام کنند و این برمیگردد به عدم اجرای تکالیف دولتها. مضاف بر اینکه برابر اصل قانونی بودن جُرم و مجازات، ما جرمی به نام کارتن خوابی نداریم. سوال اصلی این است چرا این معضل اجتماعی رو به رشد است؟ در پاسخ به این سئوال به مواردی مانند نبود سند جامع برای رفاه اجتماعی، کم بودن مراکز مختلف حمایت دولتی یا خصوصی و حتی سازمانهای مردم نهاد برای رسیدگی به وضعیت زندگی کارتن خوابها، کم بودن ظرفیت مراکز فعلی نگهداری کارتن خوابهای، افزایش روز افزون کودکان فراری و خیابانی، عدم وجود سیاستهای با رویکرد مددکاری اجتماعی برای مدیریت و ساماندهی و پیشگیری از معضل کارتن خوابی در سطح کشور و … میتوان اشاره کرد.
از جمله مسأله قابل توجهی که از سال گذشته در مورد کارتن خوابها مطرح شد و در برهه زمانی کنونی به دلیل رسانهای شدن مسئله گورخوابهای شهریار پررنگ تر در جلسات و نشست های خبری و اجتماعی مطرح و با رویکردهای مختلف مورد نقد قرار گرفت، مسئله عقیم سازی کارتن خوابهاست. حال سوال اساسی از افرادی که این راهکار را ارائه دادند این است که عقیم سازی چقدر در ساماندهی، توانمندسازی و پیشگیری از این معضل اجتماعی موثر است؟ و با عقیم سازی کارتن خوابها آیا میتوان نقش موثری در پیشگیری بیماریهای مقاربتی، عفونت ها و مشکلات بهداشتی و سایر پیامدهای پنهان و آشکار این مسئله داشت و آیا در همه مشکلات و آسیب های اجتماعی میتوان یک نسخه یکسان برای افراد درگیر آسیب پیچید؟ اگر اینگونه میباشد اصل فردیت که سالیان سال در دانشگاهها به مددکاران اجتماعی آموزش داده میشود و از آنها خواسته میشود در برنامه ریزی های اجتماعی و برخورد با مراجعین به آن عمل شود چه میشود؟ اگر چه مسئله عقیم سازی همه کارتن خوابها فقط با یک اصل مددکاری اجتماعی همخوانی ندارد، بلکه هویت حرفه مددکاران اجتماعی را در برخورد با مسائل اجتماعی زیر سوال میبرد؟ مددکاران اجتماعی در مددکاری اجتماعی با اصولی مثل خود تصمیم گیری مددجویان، اصل مشارکت در فعالیت ها، اصل عدم پیشداوری سرکار دارند و عقیم سازی همه کارتن خوابها یعنی خط بطلان کشیدن بر روی تمام این اصول. یک کارتن خواب نتیجه سیستم رفاه اجتماعی نامطلوب و عملکرد ضعیف خانوادههاست. با عقیم سازی در واقع حرمت مقام انسانی و اختیار و آزادی انسانهای درگیر آسیب نادیده گرفته شده است. چرا در برخورد با آسیبهای اجتماعی عادت کردیم یک نسخه کلی تجویز کنیم؟ آن هم تجویزی که دیدگاه خاصی با خود به همراه ندارد و هدفشان فقط پاک کردن صورت مسائل اجتماعی است نه مدیریت و پیشگیری از آنها. چرا سعی نمیشود با تأسیس مراکز ساماندهی و توانمند سازی کارتن خوابها در سطح کلان شهرها و تشکیل پرونده اجتماعی برای آنان، مداخلات علمی با استفاده از رویکردهای مددکاری اجتماعی انجام شود؟ شاید در راستای این مداخلات برای عده معدودی هم عقیم سازی تجویز و اجرایی شود ولی مطمئناً آن زمان مداخلات بصورت علمی با رویکرد مددکاری اجتماعی و رعایت اصل خودتصمیمگیری مددجو انجام خواهد گرفت و عقیم سازی بعنوان بخش کوچکی از فرآیند توانمندسازی و بازگشت فرد به جامعه و ایفای نقشهای اجتماعیشان در نظر گرفته خواهد شد نه بعنوان راهکاری برای کاهش و حذف مسأله کارتن خوابی. تأسیس این مراکز بدون حمایت دولت و سازمانهای مردم نهاد امکان پذیر نخواهد بود و اگر در این مراکز برنامه ها و نیروهای متخصص مددکاری اجتماعی بکار گرفته شود امید است که در آینده نزدیک علاوه بر توانمندسازی کارتن خوابهای امروزجامعه، بدون گرفتن فرصت تشکیل خانواده و بچه دارشدن از آنان، از رشد روز افزون این مسأله اجتماعی و به تبع آن کاهش جمعیت درگیر این آسیب با رویکردهای انسانی و مددکاری اجتماعی پیشگیری شود.
نویسنده: پروانه خفتان | کارشناس ارشد مددکاری اجتماعی
پایگاه اطلاع رسانی مددکاران اجتماعی ایران
منبع: پایگاه اطلاع رسانی مددکاران اجتماعی ایران