ارتباط خودکشی با اقتصاد خانواده و کسب و کارهای خُرد
ارتباط خودکشی با اقتصاد خانواده و کسب و کارهای خُرد
همانگونه که عنوان شد خودکشی یک پدیده چند وجهی است و عوامل متعددی در بروز آن موثر است. روند تحولات چند سال اخیر حاکی از آن است که خودکشی با اقتصاد پیوند نزدیک و ارتباط مستقیم دارد.
در حالیکه شاهد ورشکستگیهای برخی از بنگاههای کوچک و کسب و کارها هستیم، شرایط دشوار و ناامید کننده ای را ایجاد نموده است و صاحبان این کسب و کارها به دلیل کمبود پشتوانه لازم منجر به ورشکستگی کامل طی چند ماه و حتی یک سال می شوند.
از طرفی ماهیت رقابتی بازار و تراکم بدهی ها که بخش قابل توجهی را از طریق وام های بانکی و یا دریافت نزول (سود) از واسطه گرهای بازار تامین می نمایند، منجر به انباشت بیشتر بدهی می گردد.
در چنین شرایطی هر چند که فرد ممکن است تلاش زیادی برای جبران وضعیت موجود نماید، اما به یک دلیل مهم روانشناختی و دلایل اجتماعی و اقتصادی قادر به جبران وضعیت موجود نیستند. دلیل روانشناختی آن به برهم خوردن تمرکز ذهنی فرد است.
در شرایط بروز بحران اقتصادی، فرد از نظر روانی قادر به تمرکز و بازیافتن خود نیست. در نتیجه در تسلسلی از افکار منفی و ناامیدی نسبت به تغییر وضعیت موجود گرفتار می شود. در چنین شرایطی مرتکب اشتباهات مکرر می گردد و در نهایت منجر به تشدید و افزایش مشکلات می شود.
دلایل اجتماعی و اقتصادی نیز مزید بر علت می شود. اتفاقاتی که طی چند سال اخیر افتاده است، سقوط دهکی است. افرادی که به دلایل اقتصادی دچار ورشکستگی مالی می شوند، احتمال سقوط دهکی آنها نیز سریع اتفاق می افتد.
به عنوان مثال احتمال اینکه فرد از دهک ۱۰ یا ۹ به سطوح پائین سقوط کند بسیار زیاد است. همچنین منابع اجتماعی نیز در حال کاهش است و به همین دلیل انجام ریسک به خصوص در حوزه کسب و کار و بازار می تواند پیامدهای خطرناک جدی در پی داشته باشد.
به نظر می رسد که در هر دوره ای لازم است که به ارتقای سواد مالی خاص آن دوره پرداخت. به عنوان مثال عدم اطلاع شرکت های دانش بنیاد و کسب و کارهای خرد از وضعیت اقتصادی و تحولات اجتماعی و حوزه کسب و کار آسیب های جدی برای آنها پی داشته است. زیرا یکی از فرض های اصلی صاحبان این کسب و کارها بر متغیر ثابت و ثبات بازار بوده است. در حالیکه چنین فرضی از اساس اشتباه بوده و منجر به عدم محاسبه پذیری و تحلیل وضعیت موجود گردید. در نهایت به تدریج آنها را به سمت ورشکستگی سوق داد.
در این فرایند یک متغیر دیگر شرایط آنها را تشدید نمود و آن استقراض بوده است. صاحبان کسب و کارهای خرد برای جبران و جلوگیری از ورشکستگی اقدام به دریافت وام و یا « ربا» نمودند. این وضعیت بار مالی زیادی را بر آنها تحمیل نمود.
در کوتاه مدت به رفع نیازهای اولیه منجر شد اما آثار و پیامدهای میان مدت و بلندمدت آن بسیار تلخ و ناگوار بود. در واقع دریافت وام بانکی و ربا شلیک آخر به اعتبار و زمینه ورشکستگی نهایی آنها را فراهم می سازد. در حالیکه قادر به بازپرداخت بدهی ها نیستند، به تدریج زمینه فروش اموال و دارایی های اولیه شان فراهم می شود و در نهایت آنها را به سمت ترک کار و حرفه و تشدید نشانگان افسردگی سوق می دهد.
از آنجا که در بی تصمیمی محض گرفتار شده و رو به روی خود دیواری بلند را می بینند، تمرکز فکر آنها از بین رفته و در نهایت به خودکشی فکر کرده و اقدام می نمایند.
موضوع مهم دیگر آن است که با افزایش هزینه های زندگی و به خصوص اجاره مسکن، شاهد افزایش افکار خودکشی هستیم. به عبارت دیگر امروزه متغیر هزینه اجاره مسکن به اندازه ای مهم شده است که پیوند نزدیکی با افزایش و یا کاهش افکار خودکشی دارد.
بر این اساس با افزایش اجاره مسکن به صورت مستقیم شاهد افزایش موارد افکار خودکشی نیز هستیم. هر چند که این مسئله الزاماً به آن معنا نیست که تورم و افزایش اجاره مسکن می تواند به خودکشی منجر شود.
بلکه شرایط بروز افکار خودکشی را فراهم می آورد و چنانچه فرد از تاب آوری مناسب، حمایت اجتماعی و خانوادگی کافی و منابع لازم برای مواجه با شرایط بحران ساز برخوردار نباشد می تواند به خودکشی و یا افکار خودکشی بالا منجر گردد.
البته نقش سایر متغیرها نظیر تفسیر و یا برداشت شخص از موقعیت بحران، حمایت های خانوادگی و کسب مهارت های اجتماعی نیز دارای اهمیت است.
با توجه به مطالب گفته شده در این یادداشت به نظر می رسد که در شرایط کنونی وزن متغیرهای اقتصادی و عدم ثبات قیمتها در بروز افکار و اقدام به خودکشی در بین گروههای مختلف سنی به خصوص متاهلین و جوانان زیاد است. لذا ضروری است که دولت با همکاری بخش خصوصی در مسیر تقویت بازار کار به خصوص حمایت از کسب و کارهای خرد و همچنین مراکز ارایه خدمات اجتماعی گام های اساسی بردارند و مسیر بازار به سمت ثبات حرکت کند.
سلسله واکاوی مسائل اجتماعی ایران
(خودکشی و بحران معنا)
بخش ششم « ارتباط خودکشی با اقتصاد خانواده و کسب و کارهای خرد »
نویسنده: سلمان قادری، مددکار اجتماعی