به مناسبت شعار سال ۲۰۱۷ فدراسیون بین‌المللی مددکاری اجتماعی (IFSW)

به مناسبت شعار سال 2017 فدراسیون بین‌المللی مددکاری اجتماعی (IFSW)شعار جهانی سال ۲۰۱۷ فدراسیون بین‌المللی مددکاری اجتماعی عبارت است از ارتقاء پایداری اجتماعی و محیطی که شاید دغدغه همه جوامع در عصر مُدرن باشد. بسیاری از متفکران عصر روشنگری فکر می‌کردند که بشر با روی آوردن به عقل خود و علم می‌تواند در آینده جامعه‌ای عقلانی بر اساس نیازهای واقعی انسان‌ها سامان دهد و انسان‌ها در آینده می‌توانند باهماهنگی کامل در کنار یکدیگر زندگی کنند. اما جامعه مدرن طی عمر کوتاه خود هرگز نتوانست است، عدالت، آزادی، فردیت و همبستگی اجتماعی را توأماً تحقق ببخشد و پیشرفت‌های علمی و فنی را با نیازهای اخلاقی و علایق رهایی‌بخش مردمان هماهنگ سازد و همچنین بتواند خردمندانه از منابع محیطی استفاده کند.

حل نشدن مسائل فوق منجر به تولید بحران برای جامعه می‌شود. همان‌طور که هابرماس می‌گوید زمانی می‌توان از بحران صحبت کرد که اعضای جامعه تغییرات ساختاری را از سر بگذرانند که برای ادامه موجودیت آن‌ها جنبه حیاتی داشته باشد و این احساس به آن‌ها دست بدهد که هویت اجتماعی آن‌ها در معرض تهدید قرار دارد. اختلال در زمینه یکپارچگی‌سازی تنها زمانی موجودیت نظام دستخوش خطر می‌کند که موضوع یکپارچگی اجتماعی در میان باشد. به عبارتی هنگامی می‌توان از بحران سخن گفت که بنیادهای وفاقی ساختارهای هنجاری چنان آسیب ببینند که جامعه به حالت بی‌هنجاری گرفتار شود.

حال به دو مفهوم پایداری اجتماعی و محیطی در شعار جهانی سال ۲۰۱۷ مددکار اجتماعی برمی‌گردم. سؤالاتی که مطرح می‌شوند این است که پایداری اجتماعی و محیطی چیست؟ اصلاً چرا این دو مفهوم حائز اهمیت هستند که سایت فدراسیون بین‌المللی مددکاری اجتماعی  (IFSW)شعار سال ۲۰۱۷ را این شعار برگزیده است. واژه Community (اجتماع) یعنی جای که شهروندان باهم به روابط اجتماعی می‌پردازند و حاصل این روابط اجتماعی، اعتماد اجتماعی و دل‌بستگی عاطفی به هم است. در اجتماع است که شهروندان هم را می‌شناسند و به یاری هم می‌شتابند. به‌عبارت‌دیگر از هم حمایت می‌کنند و منابعشان را برای ارزش‌های مشترکشان بسیج می‌کنند. با افزایش روابط در اجتماع به‌خصوص در روابط بین گروهی جریان خدمات، محصولات، اطلاعات و اعتبار در عرض جامعه سهل و آسان می‌گردد؛ به‌علاوه شرایط برای همکاری و یاری اجتماعی افزایش می‌یابد. جامعه شناسان کلاسیک همه به‌نوعی نگران از دست رفتن اجتماع بودند، به‌گونه‌ای که آن‌ها تضعیف اجتماع را با مفاهیمی مانند بی‌هنجاری و فردگرای خودخواهانه (دورکیم)، گسترش عقلانیت ابزاری و قفس آهنین (وبر)، ازخودبیگانگی و بیگانگی اجتماعی (مارکس) صورت‌بندی کرده‌اند و هرکدام نیز راه‌کارهای را برای این امر ارائه نمود. امروز بحث اجتماع و روابط اجتماعی در علوم اجتماعی به همان قوت خود باقی است به‌گونه‌ای که از تشکیل اجتماع‌ها در دل جامعه سخن گفته می‌شود. در کل با شکل‌گیری و بسط اجتماع روابط اجتماعی خصوصیاتی برای جامعه پدیدار می‌شود که علاوه بر اینکه شهروندان می‌توانند با آن بسیاری از مسائلشان را حل کنند خود می‌تواند هدف غایی زندگی نیز باشد.

پایداری محیطی نیز امروز به یکی از دغدغه‌های بشر تبدیل‌شده است، به صورتی که بحران‌های محیط‌ زیست تبدیل به منبع تهدید هویت و تمدن بشری شده است. بحران‌های محیطی در درجه اول ضعیف‌ترین اقشار جامعه را هدف قرار می‌دهند و بیشترین آسیب را متحمل همین قشر می‌کنند. به‌گونه‌ای که نمونه‌ای آن به‌وضوح در جامعه خودمان نیز مشاهده می‌شود، روستایانی که تمام زندگی‌شان وابسته به آب است، و یا صیادانی که تمام زندگی‌شان وابسته یا صید است، با خشک شدن نهرها، جوی‌ها و تالاب‌های زندگی آنان و خانواده‌شان به‌شدت در معرض خطر قرار می‌گیرد تا جای که در محل زندگی خود دیگر هیچ امیدی برای ادامه زندگی برای آنان باقی نمی‌ماند و مجبور می‌شوند به امید سامان دادن به زندگی خود به شهرها و حاشیه شهرها مهاجرت کنند. دریغ از اینکه بدانند در حاشیه شهرها چه آسیب‌ها و مشکلاتی متوجه آن‌هاست. مهاجرت به حاشیه شهرها یا بافت‌های فرسوده و فقیر کانون اصلی بی‌سازمانی اجتماعی است که نیاز به یادآوری پیامدهای منفی آن نیست.

بحران‌های محیطی فقط کیفیت زندگی اقشار آسیب‌پذیر را تهدید نمی‌کند، بلکه کیفیت زندگی سایر شهروندان را نیز دچار مشکل می‌کند، همان‌طور که در جامعه خود می‌بینیم شهروندان استان‌های غربی و جنوب غربی به‌خصوص استان خوزستان با مسئله ریز گردها مواجه هستند و شهروندان برخی از کلان‌شهرها با مسئله آلودگی. همه ما هم به‌خوبی پیامدهای منفی این بحران‌های محیطی را بر کیفیت زندگی‌مان می‌دانیم که چیست. این بحران‌های محیطی فقط مختص جامعه ما نیست بلکه بسیاری از شهروندان جهان با آن دست‌به‌گریبان هستند ولی شاید بتوان گفت که جامعه ما با شدت بیشتری دست‌به‌گریبان آن است.

لذا فدراسیون بین‌المللی مددکاری اجتماعی به‌خوبی بر این و به‌جا بر این دو نکته اشاره‌ کرده است کرده است. زیرا در صورت زوال پایداری اجتماعی و محیطی بحران ای برای زندگی امروز ما به وجود می‌آید که می‌تواند منبعی اساسی برای تهدید زندگی جمعی ما شود. با ارتقاء پایداری اجتماعی و محیطی می‌توان جامعه و زندگی بهتری ساخت به‌گونه‌ای که گرمابخش زندگی در جامعه شود.

سؤالی دیگری که مطرح می‌شود که این مفاهیم با مددکاری چه نسبتی دارند؟ پرواضح است که امروزه مددکاری حوزه‌های جدیدی را پیش روی اهداف خود گذشته و دیگر مبتنی به نگاه سنتی نیست، و این بس جای خوشحالی دارد. حوزه‌های مانند توسعه پایدار، که دو مقوله پایداری اجتماعی و محیطی نیز دقیقاً در همین عرصه جای می‌گیرند. شاید به دقیق‌ترین معنای کلمه مددکاران نسبت به سایر متخصصین حوزه علوم اجتماعی بیشتر با شهروندان و جامعه در ارتباط باشند، پایداری اجتماعی و محیطی نیز از مقوله‌های حوزه اجتماع هستند، مددکاران می‌توانند با کسب دانش این حوزه و عملیاتی نمودن آن در اجتماع بهترین رابط (تسهیلگر) ارتقاء پایداری اجتماعی و محیطی باشند.

نویسنده: فرشید خضری؛ مددکار اجتماعی و دانشجوی دکتری جامعه شناسی | از سری یادداشتها و مقالات ماه جهانی مددکاری اجتماعی سال ۲۰۱۷
پایگاه اطلاع رسانی مددکاران اجتماعی ایران

 

منبع: پایگاه اطلاع رسانی مددکاران اجتماعی ایران

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا