بررسی جایگاه مددکاری اجتماعی در ایران با تأکید بر سازمان نظام مددکاری اجتماعی
فهرست عناوین
بررسی جایگاه مددکاری اجتماعی در ایران با تأکید بر سازمان نظام مددکاری اجتماعی
مقدمه:
جایگاه مددکاری اجتماعی و علل رشد و پیشرفت آن، از مباحثی است که در ابعاد مختلف باید مورد توجه و بررسی قرار گیرد. بر کسی پوشیده نیست که شأن و منزلت مددکاران اجتماعی در فیلدهای مختلف کاری مطلوب نبوده و این مهم تبدیل به مسائل و تردیدهایی برای مددکاران اجتماعی در زمینه ادامه تحصیل در این رشته، فعالیت در مشاغل مرتبط با رشته و در مجموع عدم تصور آیندهای روشن و جایگاهی درخور، حتی برای دانشجویان رشته مددکاری اجتماعی شده است. از جمله شایعترین مسائلی که جایگاه مددکاری اجتماعی را متزلزل و مددکاران اجتماعی را تضعیف نموده است، استخدام افرادی با تخصصهای مرتبط و حتی غیر مرتبط بدیل از مددکاران اجتماعی حرفهای در سازمانهای دولتی و نیمه دولتی میباشد.
همچنین در خصوص فعالیتهای انجمنهای مددکاری اجتماعی نیز علیرغم این که کم و بیش شاهد برگزاری برنامههایی هستیم اما به واقع این فعالیتها به لحاظ موضوع، محتوا و تعدادشان، با مشکلات و مسائل جامعه مددکاران اجتماعی تناسب لازم را نداشته و هدفگذاری نشدهاند. از این رو به سبب عدم عملکرد مطلوب و مورد انتظار جامعه مددکاران اجتماعی، در نظر نگرفتن منافع جمعی و درنتیجه عدم رفع مشکلات موجود حتی در حد بضاعت قانونی و عرفی، در بین جامعه مددکاران اجتماعی آنچنان که شایسته است از محبوبیت و حمایت جمعی برخوردار نیستند.
در زمینه مشکلات دانشجویان این رشته نیز میتوان به نقص عملکرد گروه آموزشی دانشگاههای غیردولتی در تأمین استاد دروس تخصصی و حتی در زمینه مسائلی پیش پا افتادهتر مانند کوتاهی تعداد قابل توجهی از دانشگاههای غیردولتی در تهیه کتابهای تخصصی رشته برای کتابخانهی دانشکده، اشاره نمود. این موارد به ظاهر جزئی و قابل حل، بدین دلیل اهمیت پیدا کرده و بیان شده است که در طول زمان نه تنها حل نشده باقی مانده بلکه روز به روز بیشتر گسترش پیدا کرده که نشاندهنده گستره و عمق مسائل مددکاری اجتماعی میباشد.
در خصوص حل مشکلات موجود چند سالی هست که موضوع نظام مددکاری اجتماعی در بین مددکاران اجتماعی حرفهای به عنوان تنها یا مهمترین راه برون رفت از این معضل، مورد بحث قرار میگیرد و نظرات متفاوتی در این باره ارائه شده است.
بسیاری از صاحبنظران بر این عقیده هستند که در صورت تصویب مجلس شورای اسلامی برای تشکیل سازمان نظام مددکاری اجتماعی در کشور، بسیاری از مشکلات ما حل و وضعیت مددکاران اجتماعی ساماندهی خواهد شد.بررسی جایگاه مددکاری اجتماعی در ایران
این که داشتن نظام مددکاری اجتماعی مفید و مؤثر است یا خیر، به نظر میرسد اگر زمینههای آن شکل گرفته باشد، حتما به رشد حرفه کمک خواهد کرد که در این مورد بسیاری از نیکاندیشان نظر دادهاند اما آنچه به نظر میرسد مغفول مانده است و به زعم آنان که آیندهنگری دارند و در تحلیل وضع موجود صرفاً ساختار را معیوب، عوامل بیرونی را دخیل و مانند برخی دیگر، مسائل را به ناتوانی فردی تقلیل نمیدهند، این است که باید به عوامل درونی جامعه مددکاران اجتماعی که بسیاری از عوامل بیرونی و ساختاری را نیز تحت تأثیر قرار میدهند توجه گردد.
هدف از بررسی جایگاه مددکاری اجتماعی در گذشته و اکنون و مقایسه این دو دوره با یکدیگر، بررسی نقش کلیدی و مؤثر اساتید به نام و چهرههای شناخته شده کشوری در شیوه کنشگری و اقدامات ایشان در حل و یا شیوع معضلات جامعه مددکاران اجتماعی میباشد.
قبل از ورود به مبحث بر خود لازم میدانم تا ارادت قلبی و احترام خود را به اساتید بزرگوارم، چه آنان که از محضرشان در کلاس درس آموختهام و چه آنان که افتخار حضور در کلاسشان را نداشته اما با مطالعه کتابها و متون علمی ایشان، از دانش، تخصص و تجربهشان یاد گرفتهام اعلام نمایم.
این تحلیل و استدلالی که در ادامه ارائه گردیده است نیز ثمره پرورش تفکر انتقادی از محضر اساتید است و آن چه دارم را مدیون زحمات ایشان دانسته و نقص موجود را نتیجه فقر اندیشه خویش میدانم.
مددکاری اجتماعی از گذشته تا کنون
در این بخش با تأمل در شخصیت خانم ستاره فرمانفرماییان به عنوان مؤسس اولین مدرسه عالی خدمات اجتماعی (دانشگاه مددکاری اجتماعی) و تنها استاد مسلم مددکاری اجتماعی در آن دوره، به نکات و درسهای بزرگی از مادر مددکاری نوین (مددکاری اجتماعی حرفهای) در ایران اشاره خواهد شد.
با سیری در تاریخچه فعالیتهای خانم فرمانفرماییان که مسئولیت معرفی، ایجاد، مدیریت و توسعه حرفه را در آن زمان به تنهایی بر عهده داشتند و با این وجود به بهترین شکل از عهده آن برآمدند، بیتردید نشان از توان بالای فردی و بهرهمندی هنرمندانه ایشان از آن همه استعداد و پشتکار در راستای اهداف جمعی بوده است که در کیفیت و سرعت رشد حرفه مددکاری اجتماعی در کشور آنچنان قدرتمندانه و پرنفوذ پدیدار شده بود.
ایشان با بینشی توسعه محور و با برنامهریزی حرفهای و تخصصی، مدیرانه و مدبرانه، مددکاری اجتماعی را در ۴ محور[۱] مهم و اساسی گسترش دادند. این چهار محور عبارت بودند از:
پیشرفت علمی و تخصصی مددکاران اجتماعی
بعد کمّی: پذیرش دانشجویان مددکاری اجتماعی در سه مقطع فوق دیپلم و کارشناسی (رشته خدمات اجتماعی که همان مددکاری اجتماعی بوده است) و کارشناسی ارشد (مدیریت خدمات اجتماعی) در طول ۲۰ سال تأسیس دانشکده تا سال ۱۳۵۷.
بعد کیفی: با توجه به فقدان استاد مددکاری اجتماعی در کشور (آن زمان) و عدم امکان تدریس تمامی دروس تخصصی توسط یک نفر (ایشان)، همکاری با اساتید خارجی را به لحاظ اهمیتی که به تربیت و پرورش تخصصی دانشجویان مددکاری اجتماعی میدادند، در دستور کار خود قرار دادند که بدون شک هماهنگی در آن وسعت و با امکانات آن زمان، کار آسانی نبوده است.بررسی جایگاه مددکاری اجتماعی در ایران
رشد و توسعه حرفه در بعد کاربردی و عملی
فعالیتهای خانم فرمانفرماییان در حوزه عمل هم در سطح کلان و هم در سطح خرد، بسیار چشمگیر و قابل توجه بوده است. ایشان صرفا در مقام استادی فعالیت نداشتند و در میادین عملی و کاربردی حتی شاید پویاتر از عرصه علمی فعالیت مینمودند و با تعریف دورههای کارورزی در ارگانها و سازمانهای مردم نهاد، هم به دنبال دستیابی به کاهش مسائل اجتماعی در بستر جامعه بودند و هم این فعالیتها فرا نتایجی در پی داشته است، مثل معرفی حرفه مددکاری اجتماعی به جامعه و دولت که خود زمینه ساز دیگر اهداف کلان برای رشد حرفه بود.
تأمین امنیت شغلی مددکاران اجتماعی
از گفتگو با شاگردان ایشان با قطعیت میتوان به این نتیجه رسید که ایشان همواره دغدغه جایگاه و تأمین معاش زندگی مددکاران اجتماعی را نیز در نظر داشتند و برای شاگردانشان با توجه به علاقه و توانایی آنان و با در نظر گرفتن نیاز جامعه، راهگشا بودند و پس از اشتغال نیز با پیگیریهایی که انجام میدادند در صدد اطمینان از جایگاه آنان در شغل مورد نظر بودند.
انجام اقدامات اجتماعی در سطح ملّی
ایجاد تغییرات و اصلاحات نهادی از جمله تأسیس سازمانهای خدمات اجتماعی و ورود مددکاران اجتماعی به حوزههای مختلف کاری در سطح کلان و گرفتن ردیف استخدامی برای مددکاران اجتماعی در سازمانهای دولتی، امری مهم و زمینهساز در ورود به حوزه اصلاحات اجتماعی، تغییرات اجتماعی و حتی در سیاستگذاری اجتماعی تلقی میگردد.
از جمله اقدامات اجتماعی ایشان میتوان به کارنامه فعالیتها و رشد حرفهای در مدت ۳ سال ابتدای ورود به کشور اشاره نمود که از سال ۱۳۳۸ تا سال ۱۳۴۱ علاوه بر فعالیتهای علمی و دانشگاهی، مددکاری اجتماعی به مراکز بهداشتی و درمانی، آموزش و پرورش، بیمههای اجتماعی، خدمات عمران روستایی و حاشیهنشینی در شهرها، ورود به حوزه کارگری، تأسیس مراکز رفاه خانواده ورود پیدا کرد و در تاریخ حدوداً ۲۰ ساله فعالیتههای ایشان و شاگردانشان میتوان به حضور مددکاران اجتماعی در دادگاههای حمایت از خانواده، کانونهای اصلاح و تربیت، در زندان و کار با زندانیان، ورود به مراکز توانبخشی، و… که هر یک نتایج منحصربه فردی را به دنبال داشت.
از دیگر فعالیتها همچنین میتوان پایهگذاری خدمات مددکاری اجتماعی و مشاوره در مدارس، درخواست حضور مددکار اجتماعی در وزارت دادگستری آن زمان و اعزام دانشجویان مددکاری اجتماعی در ترمهای بالا جهت گذراندن دوره کارورزی مددکاری جامعهای به روستاها با هدف انجام فعالیتهای توسعه محور و بسیاری فعالیتهای جانبی دیگر که زمینه ساز فعالیتهای فوق میشد را در کارنامه کاری ایشان ملاحظه نمود.بررسی جایگاه مددکاری اجتماعی در ایران
این حجم از پویایی و توسعه حرفهای چه به لحاظ ورود به کنترل مسائل و آسیبهای اجتماعی و چه به لحاظ اقدام در زمینه اصلاحات ساختاری و هم در زمینه تربیت تخصصی مددکاران اجتماعی قابل ستایش است اما این کم لطفی است اگر فراموش شود که تمامی این موارد از نقطه صفر و ابتدا به ساکن انجام شده بود و مربوط به سالهای ۱۳۳۷ تا ۱۳۵۷ میباشد که کشور غرق در تنش بود که طبیعتاً سختی کار را مضاعف مینمود.
دستاوردهای حرفه مددکاری اجتماعی (پس از توقفی چند ساله و شروعی مجدد) از سال ۱۳۶۲ تا کنون (۱۴۰۲)
آن چه مسلم است این که شایسته نیست مددکاران اجتماعی حال حاضر صرفا به شمردن فعالیتهای ایشان مفتخر شوند و به خود ببالند که ایشان چنین بودند و چنان کردند، زیرا آن چه که امروزه به آن نیاز داریم تفسیر و تحلیلی فراتر از افتخار و بالندگی به تاریخ گذشته است. در این خصوص لازم است ابتدا دستاوردهای حرفه مددکاری اجتماعی پس از توقفی چند ساله و شروعی مجدد از سال ۱۳۶۲ تا کنون (۱۴۰۲) مورد بررسی قرار گیرد. بنابر هدف مطالعه حاضر، در این بخش به مرور وضعیت فعلی (مبتنی بر همان ۴ محور فعالیتهای توسعهای خانم فرمانفرماییان) پرداخته خواهد شد.
پیشرفت علمی و تخصصی مددکاران اجتماعی
به لحاظ کمّی؛ از سال ۱۳۶۲ تا کنون در مقطع کارشناسی ۸ دانشگاه دولتی، در مقطع کارشناسی ارشد ۵ دانشگاه دولتی در رشته مددکاری اجتماعی، ۳ دانشگاه دولتی در رشته مددکاری اجتماعی کودک و نوجوان، ۱ دانشگاه دولتی در رشته مدیریت خدمات اجتماعی دانشجو میپذیرند. در مقطع دکتری تخصصی نیز ۲ دانشگاه دولتی در تهران سالانه دانشجو میپذیرند. اما در تعداد بسیاری از دانشگاههای غیر دولتی (دانشگاه آزاد، غیر انتفاعی، علمی کاربردی و پیام نور) در شهرهای مختلف کشور و در مقاطع کاردانی، کارشناسی و کارشناسی ارشد دانشجو میپذیرند که حاکی از رشد بسیار بالای رشته مددکاری اجتماعی در دانشگاهها میباشد.
به لحاظ کیفی؛ وضعیت در دانشگاههای دولتی در مقایسه با دیگر رشتهها و فضای آکادمیک در کشور مطلوب است. دانشجویان و دانشآموختگان مددکاری اجتماعی خصوصا در مقاطع تحصیلی کارشناسی ارشد و دکتری تخصصی، مطالعات گسترده علمی- پژوهشی در زمینههای متعدد انجام میدهند و بر بومیسازی بسیاری از مداخلات و مدلهای مددکاری اجتماعی تمرکز دارند.
اما وضعیت کیفی رشد علمی و تخصصی دانشجویان مددکاری اجتماعی در دانشگاههای غیر دولتی بسیار نامناسب و تأسفبار است. نگارنده با توجه به پژوهشی که در دست انجام دارد وضعیت دانشگاههای غیر دولتی را به لحاظ تأمین اساتید تخصصی رشته، اعتبار و هویت دانشجویان، تأمین منابع و امکانات آموزشی و شرایط لازم در گذراندن دورههای کارورزی بسیار بیکیفیت و حتی آسیب زننده به حرفه مددکاری اجتماعی ارزیابی میکند. هر چند شدت این موضوع در دانشگاههای مختلف، متفاوت است اما آسیبهایی که با پرورش و تربیت مددکاران اجتماعی که به لحاظ علمی دچار نقص هستند و خصوصا با ناکارآمدی در ارائه مؤثر دوره کارورزی برای دانشجویان، آسیبهای جدی به حوزه عملی حرفه وارد نموده است.
ذکر یک نکته در این بخش ضروری میباشد که علیرغم وجود مشکلات موجود در دانشگاههای غیر دولتی در کشور و دیگر موارد مذکور، نگارنده به وجود استثنائات (هم در زمینه دانشگاههای غیردولتی متعهد و هم دانشجویان و دانشآموختگانی با توان علمی و تخصصی بالا) باور دارد.
رشد و توسعه حرفه در بعد کاربردی و عملی
با توجه به این که تعداد مؤسسات خدمات اجتماعی و همچنین تنوع مراکز مردم نهاد و یا نیمه دولتی افزایش یافته است، نکته مهم مرتبط با موضوع حاضر این است که، قوانین و شرایطی که این مراکز را ملزم در بکارگیری مددکاران اجتماعی در فعالیتهای تخصصی و عملی نماید وجود ندارد. بسیاری از فعالین اجتماعی و یا متخصصین در دیگر رشتههای مرتبط بدون هیچ مانعی، در نقش مددکار اجتماعی در حال فعالیت میباشند که یقینا وضعیت موجود منجر به آسیبها و بروز مسائلی هم به هویت حرفهای مددکاران اجتماعی و هم به گروههای هدف میگردد.
البته در این زمینه نیز نگارنده به نقش مؤثر و مفید فعالان اجتماعی قائل است و منکر فعالیتهای بیدریغ آنان نیست اما نکته آن است که باید اصلاحاتی در خصوص تمایز بین این دو نقش و جایگاه به لحاظ قانونی وجود داشته باشد و مؤسسان این مراکز نسبت به تفاوت بین اقداماتی که میتوان به فعالان اجتماعی محول نمود و مداخلاتی که نیاز به متخصص حرفهای دارد توجیه شوند.بررسی جایگاه مددکاری اجتماعی در ایران
تأمین امنیت شغلی مددکاران اجتماعی
بسیاری از اساتید مددکاری اجتماعی زمینه فعالیت دانشجویان توانمند خود را در حوزههای مختلف و در حد امکان مهیا مینمایند اما ورود این تعداد خاص به جایگاه شغلی درخور و مناسب به معنای آن که بسترسازی برای ورود مددکاران اجتماعی به مشاغلی در شأن و منزلت دانشآموختگان این رشته فراهم شده، نیست. هر چند امنیت شغلی و شرایط کاری برای بسیاری از رشتهها فراهم نیست اما در مورد مددکاری اجتماعی علاوه بر این موضوع، فقدان هویت و نادیدهانگاری ارزش و اهمیت تخصص مددکاران اجتماعی با جایگزین کردن آنان با متخصصین دیگر رشتهها، برخورداری از مزایای مالی و بیمهای متفاوت و پایینتر از دیگر کارمندان، حضور افرادی در پست مددکاری اجتماعی با تحصیلات غیر مرتبط و به کارگیری مددکار اجتماعی در همان سازمان اما در پستی دیگر، به بهانه داشتن تجربه سالیان سال آن فرد و عدم جابجایی پست سازمانی این دو نفر، بسیار نگرانکننده و ناامیدکننده است.
انجام اقدامات اجتماعی در سطح ملی
در این زمینه نیز مددکاری اجتماعی در برخی جنبه ها پیشرفت و در برخی دیگر حتی پسرفت نموده است. از جمله در عدم پذیرش مددکاران اجتماعی در آموزش و پرورش، عدم پیشرفت و اعتبار حرفهای مددکاران اجتماعی در بیمارستانهای دولتی، البته در همین حوزه بهداشت و درمان اقدامات بسیار خوب و ارزشمندی خصوصا در حوزه توانبخشی و بیمارستانهای روانپزشکی و یا در زمینه بیماریهای خاص، صورت گرفته است. از جمله فعالیتهای کلانی که به کل جامعه مددکاران اجتماعی آسیب زده است میتوان به اقدام مسئولین وقت در کانون مددکاران اجتماعی اشاره کرد که منجر به جایگزین شدن مراکز مثبت زندگی به جای کلینیکهای مددکاری اجتماعی و انتقال مسئولیتهای محول شده از کلینیکهای مددکاری اجتماعی به این مراکز شد که در عمل شاهد از بین رفتن و یا حداقل کم اعتبار شدن کلینیکهای مددکاری اجتماعی گردید.
اما از سوی دیگر با عضویت ایران در انجمن جهانی مددکاری اجتماعی و گرفتن مسئولیت تعدادی از اعضای هیئت مدیره انجمن مددکاران اجتماعی در این انجمنها، اقدامات ارزشمندی هستند که به بهبود نگرش جامعه جهانی مددکاران اجتماعی نسبت به جایگاه مددکاری اجتماعی در کشور انجامیده است.
هر چند در این زمینه نیز تعدادی نسبت به عدم عدالت و برابری در ایجاد فضای مشارکت برای تمامی مددکاران اجتماعی کشور انتقاداتی وارد میکنند که به حق قابل توجه نیز میباشد. همچنین میتوان به مشارکت دانشگاهها، پژوهشکدهها و انجمنها در کنفرانسها و نشستهایی با مدیران و مسئولین کشوری در موضوعات مرتبط با مسائل اجتماعی اشاره نمود که امری شایسته و مطلوب است.
در ادامه با توجه به مرور وضعیت در گذشته و حال، به نقطه عطف این مبحث اشاره خواهد شد.
عوامل درونی در پیدایش وضعیت موجود
در برآیند موارد مطروحه نقش بدکارکردی ساختار و نقص یا خلاء قوانینی که مستقیم یا غیر مستقیم با توسعه حرفه مددکاری اجتماعی ارتباط دارند کاملا مشهود است و در یک جمعبندی میتوان به موارد ذیل اشاره نمود:
- فقدان قوانین شفاف و لازم در مورد اعطای مجوز تأسیس مراکز غیردولتی و مردم نهاد و حتی در بخشهایی از سازمانهای دولتی (مثل اداره مددکاری اجتماعی دادگستری، اداره امور آسیبهای اجتماعی آموزش و پرورش، معاونت اجتماعی شهرداری در کمیته اقشار آسیبپذیر و…) که اهداف و وظایفی در زمینه پیشگیری یا کنترل آسیبهای اجتماعی دارند، بدون توجه به نقش مؤثر، کلیدی و تخصصی مددکار اجتماعی و عدم استفاده از متخصصین این حرفه در مراکز.
- بیتوجهی و غفلت وزارت علوم در ارائه مجوز و عدم بازرسی و نظارت بر وضعیت رشته مددکاری اجتماعی در دانشگاهها (با تاکید بر دانشگاههای غیر دولتی).
- پیاده سازی طرحهای ناپخته یا غیرتخصصی دولتی و نیمهدولتی، آزمون و خطا کردن برخی از آنها با هدف پیشگیری یا کنترل آسیبهای اجتماعی در زندگی اقشار آسیبپذیر، بدون استفاده از نظرات تخصصی مددکاران اجتماعی در پروژههای مذکور.
- وضعیت نامطلوب مددکاران اجتماعی شاغل در نهادها و مؤسسات مختلف و فقدان نظارت و بازرسی بر وضعیت قراردادهای پیمانی مددکاران اجتماعی از یک سو و از سوی دیگر عدم زمینه اشغال متناسب با تخصص مددکاران اجتماعی که در نهایت با وجود تعدد و تنوع حوزههای کاری در این حرفه، اما برخی از دانشآموختگان این رشته در مشاغلی غیرمرتبط مشغول به فعالیت هستند.
این موارد همگی نشان از وضعیت ناسالم، ناپایدار، غیرقانونی و غیر تخصصی ساختاری بوده و جزء موانع دستیابی به جایگاه درخور شأن مددکاری اجتماعی و جلوگیری از رشد و پیشرفت حرفه مددکاری اجتماعی میباشد. اما جامعه مددکاران اجتماعی به خصوص چهرههای شناخته شده حرفه و اساتید به نام آن (افراد مؤثر حرفه) که از قضا بسیاری از آنان شاگردان خانم فرمانفرماییان بودند و یا اولین نسل تربیت شده توسط شاگردان ایشان هستند، چه نقشی در حل مناقشات و معضلات کنونی دارند؟
بدون شک در خصوص جایگاه مناسب و قدرتمندانه مددکاران اجتماعی در دوره ابتدایی، نمیتوان از نقش مؤثر مادر مددکاری اجتماعی در کسب آن موقعیت چشمپوشی کرد.
توجه به این نکته اهمیت دارد که در آن زمان نیز حرفه ما نظامی نداشت، نورس و آسیبپذیر بود، اما خانم فرمانفرماییان و شاگردانشان در عرصههای علمی و عملیاتی فعالانه حضور داشتند و مدبرانه، پویا و راسخ، فعالیتهای گستردهای را انجام میدادند. خصوصا این که در آن زمان نیز مشکلات ساختاری و نگرشهای سنتی مقاوم در مقابل ایشان کم نبود، اما ایشان هرگز تسلیم نشده و مقتدرانه در صدد توسعه کشور و حرفه بودند.
به زعم نگارنده، آن چه که در آن دوره نقطه قوت و اعتلای حرفه بود که در مجموع توانست در مقابل تمام این سختیها و فشارهای موجود قد علم کرده، ریشه کند و رشد نماید، وجود همدلی، یکرنگی، اتحاد و دغدغهمندی جمعی بود. وجود روحیه دگرخواهی و توجه به منافع جمعی و ارجحیت آن هم بر منافع فردی و هم بر منافع یک گروهی خاص از مددکاران اجتماعی بود که آنان را روز به روز قویتر میکرد و میتوانست از پس ساختار معیوب، عوامل فشارزای بیرونی و نقص قوانین برآید و جای خود را در عرصههای مختلف باز کند. این گونه بود که مددکاری اجتماعی صرفا در یک زمینه و موردی خاص موفق نبود بلکه در زمینههای متعدد در حال رشد و پیشرفت بود. تمامی این موفقیتها مرهون یک صدا بودن، همکاری و هماهنگی همدلانه بین مددکاران اجتماعی در حوزههای مختلف بود.
نکته مهم دیگر آن که، ایشان خود نیز در عرصههای عملیاتی ورود پیدا میکردند و هیچ یک را فدای دیگری نمیکرد و با این کار ماهیت و اهمیت ارزش برابر هر دو حوزه علم و عمل و جداناپذیری این دو از یکدیگر را نه در سخن، بلکه در عمل فریاد میزد.
چیزی که امروزه به عنوان یک معضل مهم، تقریباً از زبان تمامی اساتید شنیده میشود (نقص در عمل منفک از علم یا نقص در علم بدون توان عملیاتی) اما به تعداد کمتر از انگشتان یک دست، شاهد فعالیت آنان در عرصههای عملی هستیم.
به نظر میرسد حال معنای کماهمیت بودن پرسش “داشتن نظام مددکاری اجتماعی تا چه میزان به تغییر این وضعیت کمک خواهد کرد”، ملموستر شده باشد.
در ادامه با ارائه چند پرسش دیگر به پاسخ خواهیم رسید؛
- با باوری مبتنی بر این بینش (اهمیت همدلی و دگرخواهی اساتید و بزرگان حرفه با یکدیگر و با جامعه مددکاران اجتماعی و حضور برابر و یکسان در عرصههای علم و عمل) آیا کنشگری چهرههای مؤثر حرفه، کافی، متناسب و به موقع است؟
- با باور به نگرش فوق، آیا انجمنها، دانشگاهها و دیگر چهرههای شاخص، در حمایت از تواناییها و قلمرو حرفه مددکاری اجتماعی، نسبت به وضعیت شغلی مددکاران اجتماعی و آسیبهای چند جانبه ناشی از آن (بر جامعه مددکاران اجتماعی و گروههای هدف)، نباید واکنشهایی مصرانه و مستمر را تا رسیدن به نتایجی مطلوب (اصلاحات و تغییرات ساختاری) ادامه دهند؟ آیا این نوع کنشگریها حتی اگر صرفا در حد حساسسازی نهادهای مسئول نیز صورت پذیرد، به مراتب بهتر از سکوت موجود نیست؟
- آیا شایسته نیست انجمنها و مؤسسات موجود که امکان برقراری ارتباط و برگزاری همایشها و کنفرانسها را دارند، علاوه بر ورود به حوزههای علمی، در زمینه رشد و توسعه حرفه و ساماندهی وضعیت شغلی مددکاران اجتماعی در این نهادها نیز به طور مستقیم و غیر مستقیم ورود پیدا کنند و بر این موضوع نیز تمرکز کنند؟
- چگونه است که رشته مددکاری اجتماعی برای حل مسائل و مشکلات اجتماعی کلان در حوزههای مختلف بر عدالت و برابری در عرصههای مختلف و ایجاد تغییر در زمینههای مرتبط، بر رشد و توسعه تمرکز و از آن طریق ورود پیدا میکند، اما برای حل معضلات کلان خود به این نکته توجه نکرده و منتظر یک مجوز است که از قضا بیشتر شبیه بهانهای برای سکون و سکوت است، زیرا بدون شک هر کدام از اساتید حال حاضر نیز مانند مادر علمی خود از پتانسیل و قدرت کافی برخوردارند، اما حقیقتا چرا کنش مؤثری ندارند؟!
در پایان به عنوان شاگردی کوچک از جامعه مددکاران اجتماعی، عمیقاً امیدوارم دلیل عدم کنشگری متناسب با وضع موجود، بیتفاوتی یا فقدان احساس وظیفه و نبود روحیه دگرخواهی در آنان نباشد، که اگر چنین باشد، کار سختتر و پیچیدهتر خواهد شد.
از این رو به زعم نگارنده یادداشت حاضر، با وجود وضعیت نامناسب کنشگری از سوی پیشکسوتان حرفه، این وظیفه مددکاران اجتماعی متخصص، حرفهای، جوان و پویا است تا با احترام و مراقبت از اعتبار و جایگاه اساتید خود، ابتدا موانع موجود در همکاری و همراهی آنان را رفع نموده و با ایجاد گروهی متشکل از پیشکسوتان و جوانان متخصص، متعهد، همدل و دارای بینش انتقادی همراه با دگرخواهی نسبت به همنوعان (دیگر مددکاران اجتماعی)، مطالبهگری هدفمند و مؤثر را آغاز و انتقال نظرات و ارائه پیشنهادات به مسئولان و متصدیان امور در سطوح مختلف را در دستور کار قرار دهند، سپس با موفقیت در این زمینه، بسترهای ورود به عرصههای سیاستگذاری و اقدامات کلان اجتماعی در ساماندهی هر چه بیشتر و بهتر جایگاه مددکاری اجتماعی در کشور فراهم خواهد شد.
به عبارتی دیگر با ساماندهی به امور خُرد، روابط داخلی و کنشگری هدفمند نسبت به مسائل متنوع مددکاران اجتماعی، سبب برقراری ارتباطی پویا و انعطافپذیر با سازمانها و نهادها خواهد شد و در آن موقعیت مددکاران اجتماعی این فرصت را پیدا خواهند کرد تا نسبت به معرفی توان و قلمروهای مددکاری اجتماعی اقدام نمایند.
در این مرحله از اقدامات و کنشگریها، با دستیابی به اعتماد و روابطی مطلوب بین حرفه مددکای اجتماعی (به عنوان یک کل و یک واحد متحدالمرکزی که علیرغم نداشتن یک ارگان و نهاد رسمی مسئول، به سبب پایبندی به ارزشهای حرفهای، یک صدا و چند بعدی فعالیت میکند، همانند آن چه در گذشته بود) با سازمانهای مربوطه، میتوان به سمت ایجاد اصلاحات ساختاری مانند اخذ مجوزهای سازمانی و نظام مددکاری اجتماعی پیش رفت. در غیر این صورت هر گونه تغییرات نهادی در وضع موجود، میتواند اول مسیری پرتنش باشد و مسئلهای جدیتر و بزرگتر را به مشکلات موجود اضافه نماید.
زیرا تأسیس هرگونه سازمانی با هدف ساماندهی به وضع موجود مددکاران اجتماعی در صورتیکه جامعه مددکاران اجتماعی قادر به پذیرش این نیست که باید قائل به ارزشها و اخلاق حرفهی در ابتدا نسبت به یکدیگر باشد، منجر به دورتر شدن افراد شاخص از اصل حرفهای خود خواهد شد. نتیجه آن وضعیت نیز بدون شک به معنای ترجیح منافع فرد بر منافع جمع خواهد بود و تأسیس یک سازمان یعنی تقسیم قدرت و ثروت، بدون پایبندی به اصول اخلاقی و تعهد حرفهای که در نهایت وضعیت را بدتر و فردنگری را بیشتر خواهد نمود.
به امید آیندهای روشن