لرز زمین آرام شد، اما دردها آرام نمی گیرد
دردهای زلزله همچنان ادامه دارد، اما این بار زلزله این مهمان ناخوانده نامیمون، ناخودآگاه و مظلومانه دارد بار خودکشی یک انسان را به دوش می کشد و با اینکه این اتفاق شوم، داغ های زیادی بر دلمان گذاشته است اما چه بهانه خوبی شده است تا تقصیرات فراوانی را به گردن بگیرد. از روزی که یک انسان، از قشر مددکار اجتماعی، تصمیم گرفت تا عمرش را پایان دهد، اظهار نظرات فراوانی شده است، برخی این امر را به سخره گرفتند، برخی انجمن و کنگره مددکاری اجتماعی را به چالش کشیدند، برخی اظهار داشتند که وقتی فردی تاب آوری اش پایین است چرا به یاری شتافته است؟ اما اینکه آیا نفس اقدام به خودکشی از سوی این همکار عزیز، درست بوده یا خیر، چیزی نیست که از اهالی علوم رفتاری( به ویژه جامعه شناسی و مددکاری اجتماعی) انتظار برود در مورد آن اظهار نظر خوب یا بد، رشت یا زیبا داشته باشند، این اتفاق امری است فارغ از نگاه ارزش ها، زیراعلم جامعه شناسی علم باید و نبایدها نیست، علم ارزشی نیست. آنچه که در این میان مهم است تبیین اجتماعی مساله خودکشی می باشد. خودکشی ازعوارض مهم دنیای صنعتی عصرحاضراست و بیشتر متأثر از نابه سامانی ها، اختلال های روانی و نابرابری های اجتماعی است. دورکیم درکتاب ” تقسیم کار ” خود براین اعتقاد است که ” خودکشی همراه با تمدن ظاهر می شود و یا حداقل آن چه به شکل خودکشی در جوامع فروتر ملاحظه می شود، خصوصیات ویژه ای دارد. دورکیم برای توجیه خودکشی خودگرایانه به مسایل روانی توجه نمی کند، اگر چه توضیح علل خودگرایانه خود به معنی پذیرش نوعی علل روانی است، ولی دورکیم بررسی روانی آسیب های اجتماعی را ازمطالعاتش دورمی کند و به جنبه اجتماعی آن می پردازد و بیشتر از هر چیزی اعتقاد دارد چون از حد و مرز در یک جامعه ای می گذرد باید تبیین اجتماعی شود و به دنبال متغیر مستقل اجتماعی گشت. وی در تقسیم بندی خودکشی ها از خودکشی آنومیک نام می برد، خودکشی آنومیک معلول عدم تعادل، دگرگونی ساختاری ، وقفه ناگهانی شدید یا تغییرات عمیق و سریع سازمان ها ونظام های اجتماعی است، در جای دیگر به خودکشی ناشی از انگیزه آنی با غیر ارادی که حاصل یک فشار درونی غیر ارادی است و ناگهانی، که بی مقدمه هر گونه مـقاومت را از او سلب می کـند و نه در واقعیت و نه در مخیله مریض هیـچ عـلت وجـودی پیدا نمی کند اشاره می کند. ناسامانی های اقتصادی، نابرابری های اجتماعی، کاهش نشاط اجتماعی و از همه مهمتر کم رنگ شدن امید اجتماعی از متغیرهای اثر گذار است تا فردی را مجاب کند دست به خودکشی زند. با اینکه خودکشی از آسیب های مهم فردی و اجتماعی است و حاصل از بین رفتن سلامت روانی، جسمانی است، اما از سویی تنش های ایجاد شده به واسطه عوامل مختلف اجتماعی باعث بر هم خوردن تعادل فرد می شود. لازم است بررسی گردد که چطور فردی که از حداقل رفاه اجتماعی برخوردار است و شرایط اجتماعی نسبتا مناسبی دارد ممکن است بیماری و یا افسردگی مبتلا گردد؟ خودکشی یک مددکار اجتماعی مورد انتقاد قرار می گیرد، چه تحلیلی برای خودکشی سایر افراد صورت می گیرد؟ به نظر می رسد می توان از امید اجتماعی” به معنی نوعی بر ساخت روانی اجتماعی” برای تحلیل این یادداشت استفاده کرد.چیزی که فقدان آن باعث شده تا آمار خودکشی در ایران رو به افزایش باشد. امید به ویژه در بین جوانان کمرنگ شده است. جامعه در حال گذر ایران با چالش ها و تناقض های بسیاری مواجه است که بیشتر آن دامن گیر نسل جوان شده است و منجر به حاشیه گزینی و انزوای اجتماعی آنان شده است و آنان را در بحبوحه ای از کمبود و نیاز قرارداده است. دورکیم می گوید جامعه حول محور «کارکرد» می چرخد و واقعیت اجتماعی چیزی جز همان ساختارهای اجتماعی نیست. ساختارها مقدم بر انسانند، جبری اند، ضروری اند، بیرونی اند. یعنی بستر زنـدگی ما هستند. ما در سـاختارها پـرتاب می شویم. بستر و ساختاری که دوست دارد تخیل، عزت مندی، شرافت و دنیای درون فرد را تحت کنترل خویش بگیرد. از این رو چه بسا که اتفاقات فراوانی که حاصل این ساختار است، پرواضح است که خودکشی پدیده ای است که ممکن است درهر قشری از جامعه اتفاق بیفتد، اما تلاش در کاهش عوامل تنش زای اجتماعی، محیطی، خانوادگی، تحصیلی و بهداشت روانی می تواند ازراه کارهایی باشد که ازروند رو به رشد نرخ خودکشی در جوامع بکاهند. کاهش سطح رفاه اجتماعی، عدم توجه به وسیع تر شدن دایره حاشیه نشینی اجتماعی و اقتصادی جوانان، منجر به بسیاری از موارد بحرانی به طور آشکار و پنهان در بین آنان می گردد که هر یک پیامد های خاص خود را نیز دارد و در قالبی تصاعدی ، چالش ها و مشکلات را نه تنها برای جوانان بلکه برای آحاد جامعه نیز به طور عام افزایش می دهد. شرایط فعلی جامعه ایران با توجه به افزایش روز افزون زندگی شهری و جوان بودن خود به شدت نیازمند کنترل اجتماعی، اصلاحات و حمایت اجتماعی است. در غیر اینصورت همچنان باید شاهد اتفاقات ناراحت کننده ای باشیم چرا که اگر مقوله خودکشی در جامعه حالتی مرضی و بیمارگون به خود بگیرد از یک سو آسیب های جدی بر بهداشت روانی جامعه وارد می کند و از سوی دیگر پیامدهای اجتماعی نامطلوبی نیز در پی خواهد داشت. از این رو بالا بردن میزان امید اجتماعی از طریق حمایت اجتماعی، باعث می شود فرد منابع قابل توجهی از حمایت را در زمان هایی که دچار ناکامی و تنهایی می شود به دست آورد و تمایل و انگیزه اش برای خودکشی کاهش یابد. بنابراین انتظار می رود تا مدیران ارشد جامعه، بیش از هر زمان دیگر با در نظر گرفتن نقطه نظرات صاحب نظران علوم رفتاری، قدمی در جهت کاهش زمینه های آسیب های اجتماعی به ویژه خودکشی بردارند.
منابع و ماخذ
– پورخاتون، اعظم(۱۳۹۱) بررسی عوامل مرتبط با افکار خودکشی در زنان سرپرست خانوار تحت پوشش سازمان بهزیستی شهر کرمان در سال ۱۳۸۹، مقالات دومین همایش ملی آسیب های اجتماعی در ایران، جلد سوم.
– تایلر، استیو( ۱۳۷۶) جامعه شناسی خودکشی ، علی موسی نژاد (مترجم) . تهران: انتشارات اصفهان.
– حیدری و همکاران(۱۳۹۱) بررسی جنبه های اجتماعی ایده پردازی خودکشی( مورد مطالعه: دانشجویان دانشگاه شهید چمران اهواز در سال ۱۳۸۹)، مقالات دومین همایش ملی آسیب های اجتماعی در ایران، جلد سوم.
– شیخاوندی، داور( ۱۳۷۳) جامعه شناسی انحرافات ، آسیب شناسی جامعوی .تهران : انتشارات مرندیز.
نویسنده: لیلا فرقانی؛ دکتری جامعه شناسی
انتشاریافته در مجموعه تخصصی مددکاری اجتماعی ایرانیان
منبع: پایگاه اطلاع رسانی مددکاران اجتماعی ایران