پیوندهای خانوادگی و تقویت تاب آوری افراد
فهرست عناوین
فرهنگ والدین و تاب آوری
پیوندهای خانوادگی و تقویت تاب آوری افراد
کاری از کارگروه آموزش در رسانه تاب آوری اجتماعی ایران
پیوندهای خانوادگی و تقویت تاب آوری افراد: فرهنگ نیز مانند مُدل فرزندپروری بر شکل گیری تاب آوری در کودکان تأثیر می گذارد. علاوه بر این، هنجارها و ساختارهای اجتماعی پارامترهای خاصی را تعریف می کنند که پتانسیل کودک را برای رفاه، موفقیت و نشاط به حداکثر یا به حداقل می رساند.
برای مثالی که توسط Gonzales و همکارانش تحقیق شده است. (۲۰۰۸)، بسیاری از خانوادههای مکزیکی که در ایالات متحده زندگی میکنند، مفهوم فرهنگی عمیقی از خانوادهگرایی دارند. این امر برای خانواده به عنوان یک واحد و تعهداتی که یک فرد به خانواده خود مدیون است، ارزش بالایی قائل است.
به گفته نویسندگان، شبکه های خانوادگی فشرده “به عنوان یک حائل در برابر شرایط اجتماعی نامطلوب عمل می کنند.” این امر از جوانان لاتین تبار در برابر ناملایماتی که ممکن است به عنوان رنگین پوست در مناطق خاصی در آمریکا با آن مواجه شوند محافظت می کند.
فرهنگ والدین و تاب آوری
این پیوندهای خانوادگی استحکام و تاب آوری افراد را تقویت می کند.
با این حال، همه عوامل اجتماعی- فرهنگی تاب آوری ایجاد نمی کنند، این تغییر اخیر نشان می دهد که چگونه برای مثال در ایالات متحده، ظهور فرزندپروریِ بیش از حد محافظت کننده، ممکن است مانع از رشد فردی شود.
هنجارهای دوران کودکی نیز از دهه ۱۹۷۰ به طور چشمگیری تغییر کرده است (روزین، ۲۰۱۴). به طور کلی، سبک های فرزندپروری که پارانوئید تلقی می شد، اکنون عادی به نظر می رسد.
امروزه «پرورش بیش از حد» اغلب به عنوان «والدین خوب و مسئولانه» تلقی میشود. به گفته لاک، کمپبل و کاوانا، فرزندپروریِ بیش از حد یک نگرانی جدی است (۲۰۱۲).
فرزندپروریِ بیش از حد یک نگرانی جدی است
علت این تغییر به سمت فرزندپروری بیش از حد چیست؟ همانطور که لاک، کمپبل و کاوانا نقل می کنند، این باور رایج که دنیای مُدرن خطرناک تر است، روند رو به افزایش فرزندپروریِ بیش از حد را تحریک می کند. موارد طرح شده توسط رسانه ها نیز نگرانی والدین را کاهش نمی دهد.
افزایش اضطراب والدین نیز با تغییرات در خانواده آمریکایی و جوامع آن توضیح داده می شود. شیوع طلاق، حضور زنان به عنوان نیروی کار، خانواده های تک والدی و جابه جایی مکرر منازل، اعتماد را در ساختار اجتماعی محله تغییر داده است.
روزین این تغییر را “از دست دادن انسجام” می نامد، و توضیح می دهد که چرا والدین با فرزندپروری بیش از حد جبران می کنند (۲۰۱۴).
با تغییر در ساختار محله و خانواده، والدین «به دنبال کنترل دقیقتر آنچه میتوانند برای پرورش فرزندانشان» بودهاند (روزین، ۲۰۱۴).
کودکان در گذشته مسئولیت بیشتری داشتند.
همانطور که هارت می نویسد، کودکان در گذشته،
“از جاده عبور می کردند، به فروشگاه می رفتند. در نهایت برخی از آنها مشاغل کوچک محله ای پیدا می کردند. غرور آنها در شایستگی و استقلال پیچیده بود، که با تلاش و تسلط بر فعالیتهایی که سالهای قبل نمیدانستند چگونه انجام دهند، رشد کردند.»
(روزین، ۲۰۱۴).
امروزه از اکثر کودکان طبقه متوسط آمریکایی انتظار نمی رود که به طور مستقل وظایف خود را انجام دهند. برای بسیاری از والدین، شرایط ناامن تلقی می گردد.
همانطور که روزین اذعان می دارد: وقتی با کودکان به عنوان بزرگسالان رفتار نمی شود و نمی توانند زمانی را در جمع بزرگسالانی بگذرانند که به آنها اعتماد داشته باشند، “اعتماد به استقلال واقعی و متکی به خود” را ایجاد نمی کنند (۲۰۱۴).
این تمایل به “حمایت از کودکان” می تواند نتیجه معکوس داشته باشد، زیرا فرزندپروریِ بیش از حد مانع از آن می شود که کودکان در دنیای بیرون با شرایط خود حرکت کنند.
بنوا والدگری بیش از حد (۲۰۱۳) را در میان جمعیت دانشآموزی توصیف میکند و توضیح میدهد که چگونه برخی از والدین تکالیف دانشآموزانش را انجام میدهند. والدین توضیح دادند که میخواهند از فرزندان خود در برابر استرس یا ماهیت طاقتفرسا کار (تکالیف شان) محافظت کنند.
این نگرش بیش از حد والدین حتی اگر با نیت خوب باشد، اثرات معکوس دارد.
کودکان در مواجهه با چالش، به جای ایجاد مکانیسم های مقابله ای یا اعتماد به توانایی خود در مقابله با چالش، درماندگی آموخته شده را در خود ایجاد می کنند.
فرزندپروریِ بیش از حد می تواند در عزت نفس پایین، اعتماد به نفس، اضطراب و افسردگی متبلور شود.
بنوا نقش محوری معلمان را در برخورد با این موضوع برجسته می کند. در واقع، او استدلال می کند که وظیفه اساسی معلمان آموزش مهارت های تاب آوری به کودکان است.
بنوا این رویکرد آموزشی را توضیح می دهد و می گوید:
ما مسئولیت، سازماندهی، آداب، خویشتن داری و آینده نگری را آموزش می دهیم. این مهارتها ممکن است در آزمایشهای استاندارد ارزیابی نشوند، اما همانطور که کودکان سفر خود را به سمت بزرگسالی ترسیم میکنند، تا حد زیادی مهمترین مهارتهای زندگی هستند که ما آموزش میدهیم.
به عبارت دیگر، همانطور که مرلین پرایس-میچل (۲۰۱۵) بیان می کند:
«کودکانی که تاب آوری دارند بهتر می توانند با ناامیدی روبرو شوند، از شکست درس بگیرند، با شکست کنار بیایند و با تغییرات سازگار شوند. هنگامی که به عزم، صلابت و پشتکار کودکان برای مقابله با مشکلات و کنار آمدن با چالش های عاطفی مدرسه و زندگی توجه می کنیم، تاب آوری را در کودکان تشخیص می دهیم.
بنابراین ضروری است که معلمان راهبردهای بد فرزندپروری را جایگزین کنند و همچنین چارچوبی را ایحاد نمایند که تاب آوری را تقویت کند.
اگر کودکان اجازه ایجاد این مهارت را نداشته باشند، چگونه باید فرهنگ رقابتی و متمرکز بر موفقیت را که بر بیشتر دوران بزرگسالی حاکم است، هدایت کنند؟
==============================
Parenting culture and resilience
Culture, like parenting, influences the formation of resilience in children. Additionally, norms and social constructs define specific parameters that either maximize or minimize a child’s potential for wellbeing, success, and happiness
For one example researched by Gonzales et al. (2008), many Mexican families living in the U.S. carry a deep cultural notion of familism. This places a high value on the family as a unit and the obligations that an individual owes their family
According to the authors, these tight-knit familial networks “serve as a buffer against adverse social circumstances.” This protects Latinx youth from the adversity they may face as a person of color in certain areas in America
These familial bonds provide strength and foster resilience among individuals
Not all socio-cultural factors build resilience however, like Reyes, Elias, Parker, and Rosenblatt (2013) articulate. This recent shift shows how in the U.S., for example, the rise of ‘helicopter’ and overprotective parenting, may inhibit personal growth.
Childhood norms have also changed dramatically since the 1970s (Rosin, 2014). Overall, parenting styles that would have been deemed paranoid, now appear normal
Today, ‘overparenting’ is often viewed as “good, responsible parenting.” According to Locke, Campbell & Kavanagh, overparenting is a serious concern (2012)
What causes this shift towards overparenting? As Locke, Campbell & Kavanagh cite, the widespread belief that the modern world is more dangerous fuels the increasing trend of overparenting. Media-blasted cases of child abduction also do not alleviate parental concern
Increased parental anxiety is also explained by the changes in the American family and its communities. The prevalence of divorce, women in the workforce, single-parent families, and the frequent moving of homes, has changed the trust within neighborhood social structure
Rosin calls this change a ‘loss of cohesion,’ which may explain why parents compensate by over-parenting (2014)
With the shift in neighborhood and family structure, parents have “sought to control more closely what they can – most of all, their children” (Rosin, 2014)
Children in the past had more responsibilities
As Hart writes, children in the past
“crossed the road, went to the store; eventually some of them got small neighborhood jobs. Their pride was wrapped up in competence and independence, which grew as they tried and mastered activities they hadn’t known how to do the previous year”
(Rosin, 2014)
Today, most middle-class American children are not expected to do errands independently. For many parents, it is viewed as unsafe
As Rosin fears, when children are not treated as adults and able to spend time in the company of adults who trust them, they do not build “the confidence to be truly independent and self-reliant” (۲۰۱۴)
This desire to “protect” children can backfire since overparenting prevents children from navigating the outside world on their own terms
Benoit describes overparenting (2013) among his student populations, describing how some parents would do the homework of his pupils. The parents explained that they wanted to protect their children from the stress or overwhelming nature of the work
Even if well-intended, this overparenting attitude has counterproductive effects. Children develop learned helplessness when faced with a challenge, instead of developing coping mechanisms or confidence in their ability to negotiate a challenge
Overparenting can crystallize in low self-esteem, confidence, anxiety, and depression
Benoit highlights the pivotal role of teachers in tackling the issue. In fact, he argues that the fundamental duty of teachers is to teach children a resilience skillset. Benoit explains this pedagogical approach, saying
“we teach responsibility, organization, manners, restraint, and foresight. These skills may not get assessed on standardized testing, but as children plot their journey into adulthood, they are, by far, the most important life skills I teach”
In other words, as Marilyn Price-Mitchell (2015) articulate
“children who develop resilience are better able to face disappointment, learn from failure, cope with loss and adapt to change. We recognize resilience in children when we observe their determination, grit, and perseverance to tackle problems and cope with the emotional challenges of school and life”
It is therefore essential that teachers substitute for bad parenting strategies, and also implement a framework that fosters resilience
How are children supposed to navigate the achievement-focused and competitive culture that dominates much of adulthood if they are not allowed to build this skill